خزان آرزوها
دلم خاکستر گرفت اما پرندۀ خیالم رام نشد.
نظرات شما عزیزان:
هنوز هم به هوای تو پر میگیرد و چون بر می خیزد، بر شانه های تو می نشیند.
هنوز هم باور ندارم کسی جز تو، با یک نگاه، تمام رازهای سکوتم را رمز بگشاید...
کاش می دانستم کدام سطر سرنوشتم را با قلم سیاه نوشته اند. کدام ساعت شوم بود که تک ضربه های جدایی ابدی را نواخت؟
دلم تنگ می شود. خیلی تنگ...
Power By:
LoxBlog.Com |