خزان آرزوها
چه شام ها که چراغم فروغ ماه تو بود پناهگاه شبم گیسوی سیاه تو بود اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست ز من رمیدن و بیگانگی گناه تو بود دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود عنایتی که دلم را همیشه خوش میداشت اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود بلور اشک ، به چشمم شکست وقت وداع که اولین غم من ، آخرین نگاه تو بود !
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |