خزان آرزوها
هر که با ما بود از ما میگریخت ، چند روزیست که حالم دیدنیست ، حال من از این و از آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل میزنم ، گاه بر حافظ تفعل میزنم ، حافظ دیوانه فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه میپنداشتیم .
نظرات شما عزیزان:
هیچکس اشکی برای ما نریخت ،
Power By:
LoxBlog.Com |