خزان آرزوها
رفتن تو هستی مرا شکست ! این شکست تهی بدون تو لا به لای بستر زمان دفن می شود رفتنت معنای ناتمام قفس را برایم تمام می کند و تداوم ناگزیر آرزوهایی خواهد شد که تو آن را به التهاب دست های من بخشیده ای رفته ای و نمی دانی غم گریز تو را در درنگ بهانه هایم گم می کنم می شکنم و می گزارم تا شانه های من در رگبار اندوه بی پایان تو چشم انتظار جاده ای بماند که تو به آن چشم دوخته ای...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |