خزان آرزوها
هر شب مرا با خود میبری هرشب مرا به اوج میبری ما یکی شده ایم با هم دنیای زیبایی که درون آنم اینجا، همینجایی که هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من… اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد، مثل حالا باش، گفته بودم که با تو نفس میگیرم اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من…
نظرات شما عزیزان:
میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی
میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود
همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من…
همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی،
یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست…
ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!
ببین که حالم ، حال همیشگی نیست
ما عاشقانه مانده ایم برای هم، من برای تو هستم و تو برای من،
هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد،
مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش
نه اینکه فردا بیاید و بیخیال ما باش…
گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم،
رنگی به زیبایی چشمانت
تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه
تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم،
ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود
Power By:
LoxBlog.Com |