خزان آرزوها
دلتنگم…. مثل مادری بی سواد، که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش رو بگیره…. بر می دارند و نشانه میروند درست به سوی خودت….! اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم… عجب وزنی دارد چند قطره اشک . . . گاه آنقدر پاک که باورت نمی شود! گاه آن چنان آلوده که نفست می گیرد ” یعنی اینکه خط مستقیم ما شکسته شده است و حالا باید از نقطه ای دیگر راهمان را ادامه دهیم….”. فکری کن، اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت….!
نظرات شما عزیزان:
..
زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند
..
عشق داغیست که تامرگ نیاید نرود هرکه برچهره ازاین داغ نشانی دارد.
..
کاش غرورم را که در پستوی سادگی ام پنهان بود می یافتی
..
خنده را معنی زسرمستی مکن ، آنکه میخندد غمش بی انتهاست . . .
..
هر وقت گریه میکنم ?سبک میشوم !
..
حالم گرفته از این شهر که آدم هایش همچون هوایش ناپایدارند
..
شکست….
..
آنقدرزیرلبم نام تورازمزمه کردم.که لبم سوخت ولی نام توراتوبه نکردم.
..
خدایا این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند….
Power By:
LoxBlog.Com |