خزان آرزوها
گُنگم! مثل سیمای زنی در مه مردی در گرگ و میش این واقعیت این روزهای من است! _ انگار كه جعبه ی رنگهایم در جوی آب افتاده باشد _ مبهم ترین نقاشی تمام زندگی ام را ترسیم میكنم منی كه میرود ... بی تو ... در سكوتِ میان دو گریه ، لبخند میزنم و آرامش را به صرف یك فنجان تلخكامی دعوت میكنم حالا فیلسوف وار سكوت میكنم هر آنچه را كه با فریاد گفتنی نیست لطفا به اندازه ی تمام دوستت دارم هایی كه نشنیدم سكوتم را بشنو " قاصدك "
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |